خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

زنده به گور

نفسم پس می رود. از چشم هایم اشک می ریزد سرم گیج می رود قلبم گرفته.....

تخت بوی تب می دهد...

در رختخوابم می غلتم. یادداشت های خاطره ام را به هم می زنم اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار میدهد شقیقه هایم داغ شده......

هیچ کس باور نخواهد کرد به کسی که دستش از همه جا کوتاه بشود می گویند: برو سرت را بگذار بمیر.

اما وقتی که مرگ هم ادم را نمی خواهد وقتی که مرگ هم پشتش را به ادم می کند مرگی که نمی اید و نمی خواهد بیاید ...!

همه از مرگ می ترسند من از زندگی سمج خودم.

نه کسی تصمیم خودکشی نمی گیرد خود کوشی با بعضی ها هست.

همین طور که خوابیده بودم دلم می خواست بچه ای کوچک بودم ......از تیکه های بچگی ام  به خوبی یادم میاد .....

با نیمچه مداد سرخی که در دستم است و با ان در رختخواب یادداشت میکنم ...با همین مداد بود که جای ملاقات خودم را نوشتم دادم به ان دختر که تازه با او اشنا شده بودم......

....در قبرستان به سنگ قبر ها صلیبها یی که بالای ان ها گذاشته بودند گل های مصنوعی....خیره نگاه می کردم افوس می خوردم که چرا جای ان ها نیستم  با خود فکر می کردم: این ها چقدر خوشبخت بوده اند...............

 

از کتاب زنده به گور نوشته صادق هدایت

نظرات 7 + ارسال نظر
سحر چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://saharri.blogsky.com

خیلی زیبا بود

مرسی :-)

مذاب ها چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://mozabha.blogsky.com

در زندگی درد هایی هست که روح را آهسته و در انزوا میخراشند و میتراشند (صادق هدایت)

سلام دوست عزیز وبلاگ ارزشمندی دارید متن های شما قابل تاءمل هستند و شخصیت عمیق شما را نمایندگی میکنند... خوشحال میشم اگر در مذاب ها به من سر بزنید... به امید دیدارت

حالا دیگر نه زندگانی می کنم و نه خواب هستم نه از چیزی خوشم می اید من با مرگ اشنا و مانوس شده ام او یگانه دوست من است.
(صادق هدایت)

باعث افتخارم است که این طوری راجب ام فکر می کنی مرسی از نظر زیبایت

موچه چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:25 ب.ظ http://koocholoamin.blogsky.com/

سلام نیلوفر
مرسی از اینکه به من سر زدی
بلینکیدمت :d

صادق هدایت ادم عجیبیه... نوشته هاش هم همین طور
متن جالبی بود

خواهش می کنم من همیشه شیفته نوشته های صادق بودم و برام جای سوال که چرا خودکوشی کرد؟

موچه چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:46 ب.ظ

آره برا منم جای سواله این موضوع
باورم نمیشد
خدا میدونه، شاید نکرده باشه، شاید کشته باشنش مثل دکتر شریعتی

دیگه موچه جان جریان را پلیسی نکن چون ان وقت شرلوک هلمز از کجا بیاریم جریانو هل کنه؟

موچه چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

حالا شرلوک نشد موسیو پوآرو هست
برا من که همیشه جای سوال هست این ها
ایشالا شما حلش میکنی به من هم میگی !! :))

چشم از امروز میریم سنگ قبر صادق را میشکافیم می فهمیم ولی تا ان جای که میدونم صادق هدایت توی خونه میشینه شیر گاز را باز میکنه با گاز خودشو میکشه:-(

راشل چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ب.ظ

موچه پنج‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 10:38 ق.ظ http://koocholoamin.blogsky.com

چه سرنوشت غمناکی
شما به تحقیقاتتون ادامه بدین :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد