جریان انتن

امروز رفتم باشگاه ثبت نام کردم از فردا میرم باشگاه اونم بدن سازی می خوام یکم تغییر کنم شاید مهر ماه دوباره که میرم دانشگاه بتونم یه دوست پسر خوب پیدا کنم به شرط اون که مثل همیشه تا یکی میاد جلو من ضایعش نکنم ولی از قدیم گفتن ارزو بر جوانان عیب نیست به هر حال جوانی است و کلی خامی

یه جریان خنده دار تعریف کنم دیشب می خواستم تلوزیون ایران رو ببینم فاصله ها رو مامانم داشت فارسی 1 میدید گفت: من می خوام سفری دیگر ببینم اگه می خوای فاصله ها رو ببینی برو تو اتاق خودت. 

 منم اومدم تو اتاقم این تلوزیون ما از اون جایی که با انتن جدا می گیره نمی دونم چی بهش میگن انتن سر خود سر خوش سر خوره در کل یه چیزی می گن اول شبکه یک را نگاه کردم زیر هشت (به مامانم خواستم بگم فیلم جدید داره میده گفتم اسم فیلمش هشت دقیقه بود نمی دونم هشت پا بود نمیدونم یه هشتی داشت مامانم نگاهم کرد گفت به درد تو می خوره بشین ببین من از این فیلم های مسخره نگاه نمی کنم) انتن رو گذاشتم رو تلوزیون صاف گرفت بعد شبکه 3 رو که خواستم ببینم هر کاری کردم نگرفت انتن رو میگرفتم تو ارتفاع صاف بود می اوردم پایین خراب میشد منم یه فکر خوب کردم یه بالشت کوچیک گذاشتم بالای میز ارایشیم(بالای اینه اش) انتن روش گذاشتم دیدم ای ول صاف شد بابام که اومد دید مورد از خنده گفت عجب ذهن خلاقی داری عکس رو می زارم شما هم ببینید من انیشتن بیدم جزء مغز های گمشده ام امریکا دنبالم می گرده ولی پیدام نمی کنه  برو تو ادامه مطلب عزیزم