خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

یکم از خاطرات سفر

هر کاری کردام نتونستم چیزی ننویسم از سفرم می نویسم 

 

ما از این سفر برگشتیم با کلی خاطره

اون جا با لیدر عزیزمان کلی دوست شدیم اسمش سعید بود سنش ۳۲ سال بود یعنی ۱۰ سال از ما بزرگتر اما دلی بس جوان داشت مجرد هم بود کلی هم در دیسکو رقصید (البته دیسکو ایرانی بود خارجی ما نرفتیم ایرانیش خیلی خوب بود همه ایرانی بودن خارجی نبود) 

توی هتل هم کلی شنا کردیم البته من هم شنا می کردام هم دید میزدم ببینم کی هست کی خوشگله؟ کی ایرانی؟ کی خارجی؟ کلا فوضول بودم اون جا 

 

یه روز رو این کشتی کوچولو ها بودیم رو دریا یک فازی میداد رو اب انگاری سواره گهواره بودی با لیدرمون و کلی ایرانی رو کشتی زدیمو رقصیدیم جای همگی خالی بود  

بعد از کشتی اومدیم پایین تا ۲ روز توهم اب داشتم حس خوبی بود  

 

 

اون جا تو اسخر از یه پسر خوشم اومد هی هم نگاه می کرد 

 پسر خواهرم رو فرستادم بره بپرسه کجایی 

 پرسید گفت: ترک 

 گفتم: اااااا چه شانس بدی کاش ایرانی بود از اون روز به بدم دیگه ندیدمش

 

کلا اون جا در افتابش سوختیم تا زغال بر گشتیم به ایران  

 

باز هم قابل ذکر است کلی خرید در انجا کردیم

 

در ان جا که بودیم یک خانواده ایرانی بودنند همه حجاب دار ولی مرداشون لخت تو اب بودن من که نفهمیدم این چه حجابیه این چه استخر اومدنیه این چه مسافرتیه 

در کل سوالی بود که همه خارجی ها هم نگاهشون می کردن  

 

ما اون جا اصلا به زهر ماری ها دست نزدیم اخه نمی شد خورد از بس بد مزه بودن ولی بعضی ها انگاری اب می خوردن

 

ولی وقتی داشتم بر میگشتم انگاری تراژدی غمناکی بود دوست داشتم می موندم  

 

اما برگشتیم  

 

 

اینم از خاطرات سفر

 

نظرات 13 + ارسال نظر
شاهرخ دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ق.ظ http://www.ciz.ir

همه چیز درمورد کامپیوتر.

دوست عزیز سلام حتما سربزنید مطمئن باش پشیمان نمیشی.
برای تازه شدن هرگز دیر نیست.
پاینده باد ایران وایرانی.

komiser دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ق.ظ http://WWW.ROMANIA.BLOGSKY.COM

خفی نیلو جون
شبای احیا مارو یادت نره
التماس دعا

نیلوفر دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ق.ظ http://Nilo0ofar.mihanblog.com

سلام عزیزم رسیدن بخیر! خدا رو شکر که حسابی خوش گذشته! تا باشه از این خوشگذرونی ها باشه!!!
ترکیه بودی؟ یه چند تا عکس میذاشتی ما هم ببینیم خب!

خصوصی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ق.ظ http://talangor86.blogsky.com

سلام رسیدن بخیر!!خصوصی نوشتم تا بهم بگی نظرت راجع به شب های قدر چیه.
تلنگر

[ بدون نام ] دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ

پس شدی یه قطره ی سیاه سوخته...
خوش به حالت بابا
چه حالی کردی

مهرداد دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://boudan.blogsky.com/

خاطره یه تصویره با قدرت ماندگاری٬ وقتی که کشتی و استخر و لیدر و خرید از ما فرار میکنن٬ پای این تصویر جادویی از رفتن عاجزه و میمونه تا طعمی مرکب از شیرینی ها رو هر دم هدیه کنه.

موچه کوچولو دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:34 ب.ظ http://koocholoamin.blogsky.com/

مختصر و مفید و زیبا
ایشالا سفر بدی به قبل جنگلای آمازون تا دلت بخواد آب هست برا آبتنی

مجنون نا رسیده دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:25 ب.ظ http://bedonbalelili.blogfa.com

سلام
شما ل ی ل ی ندیدی؟!

سحر سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ http://saharri.blogsky.com

اون نظر بی نام نشان من بودم قطره سیاه سوخته جون... یادم رفت اسممم رو بنویسم...
دیدم نوشتی بیا پیشم تعجب کردم آخه من دیروز اینجا بودم...

اها فکر کردام نیومدی ببخشید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ق.ظ

شما نظرای خصوصی راهم تایید میکنین؟!

مقداد سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ http://shaperak.blogsky.com

به هر حال خاطره خوبی واست شد. ایشالا سفر بعدی بری مکه و مدینه!!!!!!!!!!!
البته اونجا دیگه استخر مختلط نداره، شامپاین نداره!!!
سر بزن..

سینا چهارشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ب.ظ http://friend10.blogfa.com

خاطرات باحالی بوووووووووووود
مخصوصا اون پسره
ولی کامبیز و از دست دادیا

اره اون را از دست دادم دوباره داغ دلم رو تازه کردی

لیلی پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:47 ب.ظ http://kavire-teshne.blogsky.com

مرسی که سرزدی بابت شعر قشنگتم ممنون.خاطرات سفر و عکسات خیلی باحال بود.در کل وبلاگتو دوس میدارم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد