خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

تنهایی و هووم و من و ....

در فضایی تاریک نشسته ام صدای پچ پچ افرادی میاید 

که شاید انها هم روزی مثل من در تنهایی خود غرق شوند 

من چشم به پله ایی دوخته ام که هیچ گاه  قرار نیست  

از ان فردی بالا بیاید که قلبش تنها برای من میزند و شاید 

قلب من تنها برای او بزند ... حس تنهایی ... حس پوچی  

اهنگی ارام من را در برگرفته است انگشت هایم سرد اند 

بوی سیگار این فضای تاریک را کاملا در بر گرفته است  

حس همیشگی تنهایی .... 

وقتی موکای تلخم را هم میزنم حس میکنم تمام زندگی 

گذشتم را توش میبینم که داره همش  

تو دایره ای از ابهامات غرق میشه 

حس تلخ این موکا انگار قرار نیست تموم بشه چرا؟؟ 

کاش زندگی همین کافه بود و وسعتش همیت بود 

روی صندلی کناریم کیفم همراه همیشگیم پیشم نشسته 

دوست ندارم امروز کسی تنهایم را بهم برنه.... ا.م.ا..... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد