خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

هوم

باز هم پاییز 

باز هم خاطرات 

باز هم کافه هوم  

وقهوه ی تلخ تاریکی 

در کنار موکای خامه ای 

سرمای سخت..عطر..ادامس 

تاکسی...خونه..و باز هم تنهایی 

و باز هم یاد روزگاران قدیم یادگاریهای 

که هیچ وقت پاک نخواهند شد یاد ان روزها 

گرچه شیرین نیست تلخ هم نیست مثل یه  

فهوه تلخ که تو کافه هوم اروم اروم می خوری  

حس تلخی تمام وجودن را میگیره اما تو قلبت یه 

حس شیرین را میفهمی و حاضری ۱۰۰تا قهوه تلخ  

دیگه بخوری تلخی را حس کنی تا حس شیرین اون 

روزها را تو قلبت دوباره و دوباره حس کنی....

بارها از خود پرسیده ام

بار ها از خود پرسیده ام برای چه زنده ام؟ 

   

بار ها از خود پرسیده ام تولدم از برای چه بود؟  

  

بار ها پرسیده ام زندگی سخت است یا من سخت گیرم؟  

 

بار ها پرسیده ام ایا من همان هستم که بودم یا روزگار من را عوض کرده؟ 

   

بار ها پرسیده ام من دوست خدا هستم یا خدا دوست من یا هر دو دوست هم ؟  

  

بار ها پرسیده ام مهربانی رنگ اسمان است یا از جنس زمین است یا فقط یک اسم است؟  


 

اما ...اما...جوابی در مقابل این همه سوال ندارم جوابی ندارم و مثل همیشه ساکت می مانم 

به چاله ای از جنس تنهایی فرو می روم که از جنس سیاهی است از جنس غم است 


 

البوم محسن چاوشی به نام حریص را چند هفته است خریدم به نظرم خیلی زیبا خونده   

 

دوست دارم محسن چاوشی 

  

(توصیه می کنم شما هم البومش را بخرید خیلی نازه)

fire of love

اتیش عشق روشن شد   

حالا دیگه می سوزونه 

  

دیگه هیچی به جز عشق 

 

 یاد ادم نمی مونه 

 

دلم میگه بسوز بسوز  

 

با اتیش عشق 

 

ولی حس میکنم جسمم  

نمیکشه نمی تونه  

نمی تونه.......  

زیر این سقف خراب   

پشت این درهای بسته  

 فقط گرمای تو مونده توی  

 این قلب شکسته   

توی جنگل فلز وسط قوقای شب  

 

بیا دستمو بگیر من و از این جا ببر 

 

ای عشق صدام کن  

 

که فریاد بزنم   

اره واسه تو فرهاد می شم کوه میکنم  

میدونم سخته به تو رسیدن  

 

ولی حس میکنم میتونم   

باهات حرف بزنم  

 

این شعر یکی از اهنگ های البوم گاهی وقت ها است از شهریار مسرور که من خیلی دوستش دارم

گروه دوم و من

چند روز پیش تو وب یکی از دوستان که اخر این جا سایتش رو میزارم یه چیزی خوندم چند روز تو فکرشم 

تو این جا یه چیزی نوشته بود که انگاری داشت من و می گفت  

می گفت: تو مدرسه کلا ۳ تا گروه بچه هست 

 

 اولی جلو میشنه تو کلاس درسشم خوبه همه هم دوستش دارن اخرشم دکتری مهندسی چیزی میشه ازدواج میکنه 


سومی ته کلاس میشینه همیشه هم درس نمیخونه شیطونی زیاد میکنه همه هم ازش ناراضی هستن بیخیال درس و مدرسه است  اخرشم یه مغازه ای چیزی میزنه ازدواج میکنه 


میمونه دومی که عینا منم همیشه وسط کلاس می شینن درس هاشون رو بگی نگی می خونن شیطونی هم میکنن نمیدوننن ازشون راضی باشن یا ناراضی هیچ وقت از هیچی راضی نیست نه از خودشون نه از درسشون کلا درگیرن  


 

این یعنی من  

یعنی منی که یا تو تنهای هاش غرق شده یا اینکه دنبال یک راه که کارای قبلیشو درست کنه کلا درگیرم 

 

اینم اسم وب ان متن خیلی خفن 

http://dochaaar.persianblog.ir

تنهایی

اومدم دوباره 

اومدم.............................. 

دوست دارید از چی بگم از روز های نبودنم 

از نبودنم بینتون 

 نبودم اما حسم پیشتون بود 

 


 

تنهایی تمام ساعت های زندگیم را گرفته 

تنهایم 

با انکه دوستانی از جنس پوست و گوشت دارم 

اما قلبی به سختی سنگ دارند 

 تنهایم چون تنهایم 

چون تنها بودن را با خندیدن پر میکنم 

دیوانه ام اری دیوانه ام 

به اینه که نگاه میکنم دختری را میبینم که 

شاید اگر تنها نبود دیگر به تنهایی نمیخندید 

شاید دیگر هیچ وقت الکی نمیخندید 

اری دیوانه ام با زندگی بیگانه ام 

مستم اگر یا گیج و سر گردان

خراب اندر خراب و خانه بر دوشم  


  

پ.ن:بازم میام بهتون هم سر میزنم دوست دارم همیشه بیام اما نمیشه 

 

 اه خدای من چقدر شما ها لطف داشتین الان میفهمم دوستای واقعیم چه کسایی بودن با اینکه من نبودم میومدین برام پیغام میزاشتین ممنونم دوستتون دارم......

 

جاده ی بی بازگشت

سلام بچه ها میدونم خیلی دیر اپ کردام اما پدر بزرگم فوت کرده بود درگیر بودم  و اینکه دیگه از این کار ها البته ناراحت نشید که بابا بزرگم فوت کرده پیر بود 89 سالش بود خودش دوست داشت این زندگی رو رها کنه داشت  زجر میکشید 


 

چه خبر ها من 2 هفته است که نیومدم دلم برای همتون تنگ شده بود در حد  

 تیم ملی  اینقدر اتفاق افتاده که باید تعریف کنم ولی دیروز توی تاکسی داشتم این شعر (پایین نوشتم)          با صدای بلند توری که هدفون های گوشی  تو گوشم این اهنگ رو فریاد میزدند گوش میکردام  

دوست داشتم تا ابد این اهنگ خونده بشه و تاکسی هم تا ابد پیش بره اینقدر بره تا جاده تموم بشه نمی دونم چرا اینقدر خسته ام همش کلاسم کاش این کلاس ها یه روز تموم میشد کاش............ 

راستی یادم رفت بگم کنسرت رضا صادقی رفتم اینقدر خوش گذشت جای تک تکتون خالی بود وقتی رضا صادقی اومد رو سن اشک تو چشام جمع شد همه بلند شدن براش دست زدن خیلی صحنه قشنگی بود با اهنگ وایسا دنیا من میخوام پیاده شم هم یکم گریه کردام اخه اون موقه که این اهنگ رو خوند من پیش دانشگاهی بود و پشت کنکوری با کلی درد و ناراحتی یادش بخیر ....

راستی چند روزپیش رفته بودم تهران خونه خواهرم رفتیم با هم  رفتیم به...نمیدونم چی چی الماس اون جا سعید پانتر رو دیدم خیلی زشت بود از نزدیک 

 


در کناری از خانه ی من  اتاقی است سرد و ابی

تخت و گیتار کهنه ی من عکس زن روی دیواریست

زنی زیبا روی خندان یار من بود او دورانی

کنون من ماندم من گیتاری و سیگار تنهایی

عشق من رفت به تن خاک طعم اش نسیت جز بیداری

ای عکس خندان بشنو از من  خواهمت دید روزگاری

دیگرم نیست نای ماندن پایان اواز اغاز رفتن

چاقوی پنهان ته گنجه دستای سردم...........

رگ های سبزم...............  

 


(این عکس ر فته بودیم کافی شاپ با بچه ها میز بقلی خیلی سیگار میکشیدن تا رفتن ما یک عکسی از این هنرمندیشون گرفتیم)

خنجر

توی یک ایستگاه قطار ممکن هزار جور ادم پیدا بشه 

ولی اونی که دلش مثل دل من باشه خیلی کمه 

یکی که مثل من با پاییز جون بگیر و با زمستون بمیره 

 

 

پ.ن: سلام به دوستای گلم اگه من چند روز نبودم ببخشید یه اتفاقی افتاده بود که نمی شد بیام اینجا یکم دلم گرفته فقط یکم اخه همیشه دوست داشتم دوستی که دارم تا ابد مال من باشه (منظورم دوستم ازاده است) ولی زمونه داره برعکس اون نشونم میده اما بی خیال کمر من پر از ین جای خنجر ها...... 

 

 


من خود هزاران بار به خود گفته ام و هزاران بار دیگر هم خواهم گفت 

 که دیگران نتوانستن برای من کاری کنند مهم نیست من خود... 

خود را دارم من تا خود را دارم تنها نخواهم بود روزها پر ز صداهای نامفهوم است 

 دوست داشتم میمردم شاید ان جا به ارامش می رسیدم  

این جا همه خنجر به دست بر قلبم مزنند شاید ان جا اغوش گرمی باشد 

 که با محبت با من صحبت کند 

 من از ادم ها هیچ چیز نمی خواهم 

 خنجر هایتان را بالا تر ببرید 

 من خود نیز برای خود مهم نیستم 

پس محکم تر بزنید


 

 

 

به ین اینجا میگن کافه هوم جای که نیلو وقتی میره تمام خاطره هاش یادش می یاد و اونجا سعی میکنه دردخنجر های خورده شد به قلبش رو فراموش کنه

بازی یا پرسشنامه؟؟

بازی یا پرسشنامه؟؟؟؟ 

 

 

مرسی از ماهی جون که دعوتم کرد که تو این بازی شرکت کنم خیلی خوشم اومده از سوالات پس زود می خوام جواب بدم 

 


  1. بدترین اتفاق زندگیم؟؟  فکر کنم بدترینش این بود که فهمیدم بزرگ شدام و خیلی از کارهای بچه گیم رو نمیتونستم انجام بدم  
  2. خوب‌ترین اتفاق زندگی‌ام؟ دانشگاه قبول شدن و پیدا کردن دوست های خوب  و رفتن به ترکیه
  3. بهترین تصمیم؟؟ عزم رو جزم کردن واسه رفتن از اینجا (البته هنوز نرفتم
  4. بدترین تصمیم؟؟اولیش ۱هفته قهر کردن با خدا بود دومیش سه تیکه از موهام رو صورتی کردام (جوگیر شده بودم بعدا به گ.و.ه خوردن افتادم
  5. بزرگ‌ترین پشیمونی؟؟ دوستی و اعتماد با ادم های که لیاقت نداشتن (هنوز که هنوزه میبینمشون دوست ندارم حتی ....به اندازم تو صورتشون) 
  6. فرد تاثیر گذر در زندگیم؟؟مادرم و پدرم وعمه ام و یکی از معلم های دوران دبیرستانم به نام خانم رزیتا اصغر پور و....... 
  7. چه آرزوی دارم؟؟ ارزوم اینه که هرچه زودتر از این اینجا برم و یک ملاقات کوچیک با محسن چاوشی..محمد رضا فروتن...نیکبخت...شاهرخ خان...ووووو خیلی های دیگه داشته باشم 
  8. اعتقاد به معجزه دارم؟؟اره دارم اعتقاد به معجزه یعنی اینکه خدا به حرفام گوش میکنه که یه اتفاق خوب بیوفته 
  9. چقدر خوش شانسم؟؟کم و بیش خوش شانس هستم گاهی وقت ها هم بد شانس میشم در حد تیم ملی 
  10. خیانت+ عشق+ دروغ هر سه مکمل هم؟؟خیانت رو زیاد دوست ندارم با اینکه خودم زیاد.....بی خیال عشق هم به نظر من همیشه هست فقط ادم باید پیداش کنه دروغ هم بهش اعتقادی ندارم تا راست هست دروغ جایی نداره حتی اگه دروغ گفتن به نفع ادم باشه 
  11. از کی‌ بدم میاد؟؟؟از دختر خالم و ۸تا از دختر های دانشگاه که یک گروه هستن به ترتیب غزاله...ارزو...مونا...الهام...شادی...افسانه...انیسه...ژاله...واز چند تا از پسر های دانشگاه فرهاد...احمد...کاوه...بابک...شهاب...وهمین و اینکه از استاد عمرانی هم خوشم نمیاد  
  12. تا حالا دل کسی‌ رو شکوندم؟؟ اره شکستم دل یه پسره به اسم علی که ۱ سال از من بزرگتر بود بیچاره گریه میکرد مثل سگ بهش محل نزاشتم  
  13. دلیل انتخاب اسم وبلاگ؟؟ دلیلش یک معما است بر میگرده به معنی فارسی کلمه دودروپ  
  14. کی‌ رو از بچهای وب بیشتر دوست دارم؟؟همه رو دوست دارم عاشق همهشون هستم 
  15. تعریفی‌ از زندگی‌ خودت؟؟خوب اروم و بی صدا همیشه در حال خندیدن و شاد بودن که بیشتر مواقع الکیه و اینکه همیشه اتاقم کثیفه و همیشه در حال پول خرج کردن هستم همین 
  16. خوشبختی؟؟ یعنی پدر و مادر ادم همیشه بالا سر ادم باشن ولی به ادم گیر ندن و همیشه پول کافی واسه خرج کردن الکی به ادم بدن و اینکه از این جا برم کانادا 

این واژهاا یاد آور چی‌ هستن؟؟؟ 

 

هلو: بپر تو گلو توپولو یاد یه پسر خوشتیپ و خوش اندام میوفتم مثل سالوادور 

 

خدا:دوستش دارم تا همیشه میپرستمش خدا من رو یاد اسمون میندازه 

 

امام حسین: شل زرد نظری مامانم و دسته های سینه زنی 

 

اشک: به ارامش رسیدن و خالی شدن حس خوبیه اشک ریختن 

 

کوه:سنگ و چگونگی به وجود امدنش (اخه رشتم زمین شناسه دیگه

 

فرار از زندان (سریال)؟؟ یاد اینکه ادم تو یه جا گیر میکنه باید مثل مایکل باهوش باشه و خودش رو خلاص کنه 

 

هوش: چیزه خوبیه اگه خدا به اندازه به من میداد تا حالا که ترم 7 هستم فیزیک هامو پاس کرده بودم نه اینکه تو درسش گیج بزنم 

 

ایمان مبعلی: یه موقع عشق من بود خیلی دوستش داشتم(فوتبالیسته بابا خیلی جیگره ) 

 

ویولن:یه موقع دوستش داشتم الان ازش متنفرم صداش رو اعصابم پاتیناژ میره 

 

خواهر شوهر:نمیدونم اول شوهرش رو پیدا کنید تا بگم خواهرش چه مدلیه 

 

رنگ چشمام: سبز 

 

چه رنگی؟؟ صورتی و مشکی یکم هم ابی کم رنگ 

 

جواب تلفن و کلا ارتباطت؟ بسیار قوی  همه بهم میگن مخابرات  

 

من: دوست دارم همیشه باحال باشم و اینکه گل همه ی مجالس و گل همه ی گروه ها دوست دارم نمونه باشم اگه بازیگر میشدم مشهور میشدم   

 18کلام آخر: از تمام هنرمند ها و هنرپیشگان و همه خواننده ها تشکر میکنم که زحمت میکشن و از شما که این مطالب رو میخونی هم تشکر میکنم همتون رو دوست دارم 

 

19.کسای که دعوت میکنم؟؟ نیلوفر عزیز و هستی جان و موچه جان و توهم جان و هویج جان و نگین جان و مقداد جان و وهم جان و ماه کوچک جان و پویا جان و مهرداد جان و ما جان و شناسنامه من یک دروغ تکراریست جان و لیلی جان و  ووو...هر کی که دوست داره و من اسمش الان یادم نیست

 

هر کی انجام داد به منم بگه ببینم چه کار کرده دوست دالم بخونم