خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

احساسات

من : احساسات.... احساساتی دارم  که دوست دارم به یکی جز مادرم یا پدرم ابراز کنم اما قلبی برای حس کردنش پیدا نمی کنم.
 
 ناشناس : چرا به خدا ابرازش نمی کنی؟
 
من : اخه خدا از دستم خسته شده.
 
ناشناس : چرا؟
 
من:از بس گفتم خدایا دوست دارم  خدا از دستم خسته شده.
 
ناشناس : خدا هیچ وقت از علاقه تو خسته نمی شه کافیه همیشه بهش بگی دوست دارم ان وقت می بینی که نیاز نداری دیگه به کسی بگی دوست دارم
 
من : خدایا دوستت دارم

unhappy

اخه چرا ناراحت میشید مگه 2 ترم اظافه تر خوندن تو این دانشگاه خراب شده چی میشه؟  چی از دنیا کم میشه؟  یا چی ازشما کم میشه؟ اخه مگه ادم ها اشتباه نمی کنند؟ منم ادمم اشتباه می کنم دوست ندارم با هیشکی حرف بزنم اخه ناراحتم انگاری اصلا دوستم ندارن............... خدایا واقعا دوستم ندارن؟؟ 

چرا؟

 

اخه چرا؟

چرا؟

باورم نمیشه؟

خیلی سخته خیلی بیشتر از ان که فکرش را بتونی بکنی.......... واقعا خسته ام  خسته از این زمونه خسته شدم از بس باید مراقب باشم... کی میشه که دیگه هیچ وقت مراقب نباشم؟؟ مراقب هیچی حتی مراقب خودم ...خدایا صدامو داری می شنوی کاش می شد که انتخاب زندگی با خودمان بود حتی عوض کردن دوست ها کاش سرنوشت هیچ وقت وجود نداشت کاش...کاش...و ای.. کاش..