خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خنجر

توی یک ایستگاه قطار ممکن هزار جور ادم پیدا بشه 

ولی اونی که دلش مثل دل من باشه خیلی کمه 

یکی که مثل من با پاییز جون بگیر و با زمستون بمیره 

 

 

پ.ن: سلام به دوستای گلم اگه من چند روز نبودم ببخشید یه اتفاقی افتاده بود که نمی شد بیام اینجا یکم دلم گرفته فقط یکم اخه همیشه دوست داشتم دوستی که دارم تا ابد مال من باشه (منظورم دوستم ازاده است) ولی زمونه داره برعکس اون نشونم میده اما بی خیال کمر من پر از ین جای خنجر ها...... 

 

 


من خود هزاران بار به خود گفته ام و هزاران بار دیگر هم خواهم گفت 

 که دیگران نتوانستن برای من کاری کنند مهم نیست من خود... 

خود را دارم من تا خود را دارم تنها نخواهم بود روزها پر ز صداهای نامفهوم است 

 دوست داشتم میمردم شاید ان جا به ارامش می رسیدم  

این جا همه خنجر به دست بر قلبم مزنند شاید ان جا اغوش گرمی باشد 

 که با محبت با من صحبت کند 

 من از ادم ها هیچ چیز نمی خواهم 

 خنجر هایتان را بالا تر ببرید 

 من خود نیز برای خود مهم نیستم 

پس محکم تر بزنید


 

 

 

به ین اینجا میگن کافه هوم جای که نیلو وقتی میره تمام خاطره هاش یادش می یاد و اونجا سعی میکنه دردخنجر های خورده شد به قلبش رو فراموش کنه

بازی یا پرسشنامه؟؟

بازی یا پرسشنامه؟؟؟؟ 

 

 

مرسی از ماهی جون که دعوتم کرد که تو این بازی شرکت کنم خیلی خوشم اومده از سوالات پس زود می خوام جواب بدم 

 


  1. بدترین اتفاق زندگیم؟؟  فکر کنم بدترینش این بود که فهمیدم بزرگ شدام و خیلی از کارهای بچه گیم رو نمیتونستم انجام بدم  
  2. خوب‌ترین اتفاق زندگی‌ام؟ دانشگاه قبول شدن و پیدا کردن دوست های خوب  و رفتن به ترکیه
  3. بهترین تصمیم؟؟ عزم رو جزم کردن واسه رفتن از اینجا (البته هنوز نرفتم
  4. بدترین تصمیم؟؟اولیش ۱هفته قهر کردن با خدا بود دومیش سه تیکه از موهام رو صورتی کردام (جوگیر شده بودم بعدا به گ.و.ه خوردن افتادم
  5. بزرگ‌ترین پشیمونی؟؟ دوستی و اعتماد با ادم های که لیاقت نداشتن (هنوز که هنوزه میبینمشون دوست ندارم حتی ....به اندازم تو صورتشون) 
  6. فرد تاثیر گذر در زندگیم؟؟مادرم و پدرم وعمه ام و یکی از معلم های دوران دبیرستانم به نام خانم رزیتا اصغر پور و....... 
  7. چه آرزوی دارم؟؟ ارزوم اینه که هرچه زودتر از این اینجا برم و یک ملاقات کوچیک با محسن چاوشی..محمد رضا فروتن...نیکبخت...شاهرخ خان...ووووو خیلی های دیگه داشته باشم 
  8. اعتقاد به معجزه دارم؟؟اره دارم اعتقاد به معجزه یعنی اینکه خدا به حرفام گوش میکنه که یه اتفاق خوب بیوفته 
  9. چقدر خوش شانسم؟؟کم و بیش خوش شانس هستم گاهی وقت ها هم بد شانس میشم در حد تیم ملی 
  10. خیانت+ عشق+ دروغ هر سه مکمل هم؟؟خیانت رو زیاد دوست ندارم با اینکه خودم زیاد.....بی خیال عشق هم به نظر من همیشه هست فقط ادم باید پیداش کنه دروغ هم بهش اعتقادی ندارم تا راست هست دروغ جایی نداره حتی اگه دروغ گفتن به نفع ادم باشه 
  11. از کی‌ بدم میاد؟؟؟از دختر خالم و ۸تا از دختر های دانشگاه که یک گروه هستن به ترتیب غزاله...ارزو...مونا...الهام...شادی...افسانه...انیسه...ژاله...واز چند تا از پسر های دانشگاه فرهاد...احمد...کاوه...بابک...شهاب...وهمین و اینکه از استاد عمرانی هم خوشم نمیاد  
  12. تا حالا دل کسی‌ رو شکوندم؟؟ اره شکستم دل یه پسره به اسم علی که ۱ سال از من بزرگتر بود بیچاره گریه میکرد مثل سگ بهش محل نزاشتم  
  13. دلیل انتخاب اسم وبلاگ؟؟ دلیلش یک معما است بر میگرده به معنی فارسی کلمه دودروپ  
  14. کی‌ رو از بچهای وب بیشتر دوست دارم؟؟همه رو دوست دارم عاشق همهشون هستم 
  15. تعریفی‌ از زندگی‌ خودت؟؟خوب اروم و بی صدا همیشه در حال خندیدن و شاد بودن که بیشتر مواقع الکیه و اینکه همیشه اتاقم کثیفه و همیشه در حال پول خرج کردن هستم همین 
  16. خوشبختی؟؟ یعنی پدر و مادر ادم همیشه بالا سر ادم باشن ولی به ادم گیر ندن و همیشه پول کافی واسه خرج کردن الکی به ادم بدن و اینکه از این جا برم کانادا 

این واژهاا یاد آور چی‌ هستن؟؟؟ 

 

هلو: بپر تو گلو توپولو یاد یه پسر خوشتیپ و خوش اندام میوفتم مثل سالوادور 

 

خدا:دوستش دارم تا همیشه میپرستمش خدا من رو یاد اسمون میندازه 

 

امام حسین: شل زرد نظری مامانم و دسته های سینه زنی 

 

اشک: به ارامش رسیدن و خالی شدن حس خوبیه اشک ریختن 

 

کوه:سنگ و چگونگی به وجود امدنش (اخه رشتم زمین شناسه دیگه

 

فرار از زندان (سریال)؟؟ یاد اینکه ادم تو یه جا گیر میکنه باید مثل مایکل باهوش باشه و خودش رو خلاص کنه 

 

هوش: چیزه خوبیه اگه خدا به اندازه به من میداد تا حالا که ترم 7 هستم فیزیک هامو پاس کرده بودم نه اینکه تو درسش گیج بزنم 

 

ایمان مبعلی: یه موقع عشق من بود خیلی دوستش داشتم(فوتبالیسته بابا خیلی جیگره ) 

 

ویولن:یه موقع دوستش داشتم الان ازش متنفرم صداش رو اعصابم پاتیناژ میره 

 

خواهر شوهر:نمیدونم اول شوهرش رو پیدا کنید تا بگم خواهرش چه مدلیه 

 

رنگ چشمام: سبز 

 

چه رنگی؟؟ صورتی و مشکی یکم هم ابی کم رنگ 

 

جواب تلفن و کلا ارتباطت؟ بسیار قوی  همه بهم میگن مخابرات  

 

من: دوست دارم همیشه باحال باشم و اینکه گل همه ی مجالس و گل همه ی گروه ها دوست دارم نمونه باشم اگه بازیگر میشدم مشهور میشدم   

 18کلام آخر: از تمام هنرمند ها و هنرپیشگان و همه خواننده ها تشکر میکنم که زحمت میکشن و از شما که این مطالب رو میخونی هم تشکر میکنم همتون رو دوست دارم 

 

19.کسای که دعوت میکنم؟؟ نیلوفر عزیز و هستی جان و موچه جان و توهم جان و هویج جان و نگین جان و مقداد جان و وهم جان و ماه کوچک جان و پویا جان و مهرداد جان و ما جان و شناسنامه من یک دروغ تکراریست جان و لیلی جان و  ووو...هر کی که دوست داره و من اسمش الان یادم نیست

 

هر کی انجام داد به منم بگه ببینم چه کار کرده دوست دالم بخونم

این روزها

این روز ها اسمون  هم انگار دوست نداره پاییز رو نشون بده قایمش کرده

تو بغلش انگاری جزئی از وجودش شده دوست نداره نشونش بده میترسه

میترسه زمستون بعد از چند ماه بیاد ازش بگیرتش خودش رو جاش بزاره 

دلم برای همه تنگ شده بود دلم برای نوشته های تک تک تون تنگ شده بود خیلی خسته ام همش یا دانشگاه هستم یا اموزشگاه زبان خیلی سخته اصلا خونه نیستم یه جمعه هستم که الان پیشتونم چند روز پیش رفتم پیش یه فالگیر فال ورق گرفتم خیلی جالب بود چیزه بدی نگفت همش چیز های خوب گفت دلم می خواد بعضی از حرفاش واقعیت داشته باشه ولی میدونم که همش دروغه فال زیاد گرفتم اینم مثل همشون دروغ حتما نمی دونم ولی اگه چیزی از فال در اینده درست در بیاد بهتون میگم ادم نمیدونه شاید یکی از حرفاش درست در بیاد

 ( تروخدا نظر ندید که فال گرفتن  کاره بدیه بچه بازیه واسه سرگرمی رفتم  میدونم هم واقعیت نیست پس نمی خواد چیزی بگید همه رو میدونم مرسی)

گفتم انگاری خیلی غمگین همش دارم مینویسم یکم شادش کنم

چند روز پیش بعد از کلاس شیمی رفتیم با دوستم کافی شاپ آنان  تا حالا این جا نرفته بودیم رفتیم ببینیم چه مدلیه خیلی با کلاس بود و خیلی قشنگ بود به سبک  کافه های خارجی بود ولی خوب تونسته بود شبیه اون ها بکنه خوشم اومد (2 تا عکس ازش تو ادامه مطلب هست که یواشکی گرفتم)

از یه پسره تو دانشگاه خوشم اومد متولد 70 اگه  ف.ا.ر.س.ی 1  میبینید باید بگم شبیه اون پسر کره ای است که تو فیلم باران دروغ که یکم عقب اوفتاده است شبیه اش نیست یعنی میشه گفت پسره قیافه اش خنگ میزنه منم بهش میگم هیون و اخه اون پسره هم تو فیلم کره  ای خنگه (حالا نمیدونم فهمیدید چی گفتم یا نه)

اینم از این ....

 امروز هم میخوام برم فیلم {بعد از ظهر سگی سگی} رو ببینم اومید وارم قشنگ باشه اخه اخرین فیلمی که دیدم{ از ما بهترون بود} که زیاد قشنگ نبود  

تا یادم نرفته سریال قهوه تلخم هم بگیرید نگاه کنید خیلی قشنگه

یه اهنگ دیگه از البوم رضا یزدانی رو اینجا نوشتم دوستش ندارید نخونید وقتتون گرفته میشه 

اینم اهنگ داغ

تا کی دل من چشم به در داشته باشد

ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد

ان باد که اغشته به بوی نفس توست

از کوچه ی ما کاش گذر داشته باشد

هر هفته سر خاک تو می ایم اما

این خاک اگر قرص قمر داشته باشد

این کیست که خوابیده به جای تو

در این خاک از تو خبری چند مگر

 داشته باشد........... 

 

این ۲ تا تابلو تو اتاقم هستن دوستشون دارم دوست داشتم شما هم ببینید 



ادامه مطلب ...

خنده ها ی الکی

میخندم انقدر میخندم در فضای اکنده از دود سیگار

که دگر نای ایستادن ان را نداشته باشم

و باز هم  نگاه و باز هم تعجب که چرا میخندد؟

شاد است اری شاد است که میخندد

شاد نیستم می خواهم بگویم زندگی هر کاری

 دوست داری انجام بده نیلو باز هم میخنده

اما اروم می گویم

 خدایا خنده های واقعیم کجاست؟؟

 

پ.ن: دانشگاه رفتن و سرو کله زدن با همه از نو شروع شد از حرف ها و حدیث ها..تا پیدا کردن فرد مناسب ...تا عوض کردن ساعت درس ها... و تحمل کردن رفتار ترم اولی ها که خیلی سخته

22 و 23 مهر رضا صادقی کنسرت داره کرج ایشالا میرم و براتون تعریف میکنم  به هر کدوم از دوستام هم که گفتم همه بی ذوق هستند میگن نمیایم 

دوبار کافی شاپ رفتن ها و خنده های بی خودی شروع شد که باز هم دوستام ناباورانه بهم نگاه کنند که نیلو چقدر میخندی خوش به حالت نمیدونند همه ی خنده هام الکیه خنده های واقعیم گم شده توی خیال 

 فکر کنم این کافی شاپ ها خیلی با ما حال میکنند دلم برای رفتن به جاده چالوس تنگ شده رفتن و یکم جیغ کشدن رفتن و دگر باز نگشتن رفتن و رفتن ... 

هنوزم درگیرم واسه حذف اضافه که کاش خدا دانشگاه را نمی ساخت که ما این همه در گیر بشیم  کاش میگفتن مدرک رو میدیم شما فقط پول رو بدین دیگه عذابی در کار نبود 

البوم جدید رضا یزدانی به نام ساعت 25 شب رو بگیرید خیلی قشنگه با هر اهنگش میشه زندگی کرد 

اینم اهنگ اتاق یخ زده

.

.

.

یه بوم خالی و سفید توی اتاق یخ زده

جلوش یه مشت رنگ سیاه با یکی که حالش بده

دراز شدم کف اتاق  پنجره ها تا ته بازن تو دنیای که

من توشم خرس ها به موش ها می بازن

میرم سراق بوم و رنگ شروع میشه دوباره جنگ

من و قلم مو با همیم  میون این اتاق تنگ

اول صداتو میکشم بعد میرسم به خنده هات

حقه هاتم رو میکنم بعد وا میمونم تو نگات

دو تا نگاه خمار و خواب یکم غرور به ذره منگ

نه نمیشه در نمیاد یک جاش بدجور میزنه لنگ........

 


پاییز...مهر...خاطره هام...کافه هوم

امروز رفتم  

رفتم به دانشگاه جایی  

که انگار واسم خواب دیده 

 که دوباره تو فصل پاییز برام 

 کلی خاطره بزاره 

خوشحالم قراره دیگه تنها نباشم 

اومید وارم این پاییز مثل همه ی پاییز های دیگه ام  

با یه نفر زیر بارون نم نم  

پیش خش خش برگ ها  

قدم بزنم که تهش نشه زمستون 

بشه یه کندو عسل 

 


پ.ن:رفتم دانشگاه دوباره اول مهر دختر پسر های ترم اولی رو دیدم که شونه به شونه ی هم راه میرفتن یکم دلم گرفت منم یه موقعی مثل این ها بودم کاش دوباره مجال بازگشت داشتم 

 

پ.ن:دلم می خواد شونه ای که پیدا کردام که باهاش راه برم همون باشه که دنبالش بودم نه شونه ی اشتباهی 

 

پ.ن:مهر سال ۸۹ مبارک پاییز هم صد مبارک 


 

این شعر هم یکی از اهنگ های رضا یزدانی همین جوری گذاشتم اگه حوصله ندارید نخونیدش  چون خیلی دوست دارم وقتی تو پاتوق همیشگیم کافه هوم میشینم و فضا اکنده از دود سیگاره و نوره کمی هست این اهنگ رو ۱۰۰۰ بار گوش کنم ۱۰۰۰ بار  

توی کافه نادری
کنج همون میز بلوط
دو تا صندلی لهستانی
هنوز منتظرن
تا من وتو بشینیم
گپ بزنیم مثل قدیم
شب بشه
مشتری ها تا اخرین نفر برن
ما همیشه اولین و
اخرین بودیم عزیز
هم تو تابستان داغ
هم تو پاییز های سرد...........

دلیل خوشحالی

با سلام 

 به همه دوستای گلم که همتون رو خیلی دوست دارم 

 

انگاری راجب مطلب پایین کسی چیزی نفهمید خواستم توضیح بدم که 

 

چند روز پیش مامانم گفت: بیا برو کلاس زبان ثبت نام کن ولی مثل همیشه نصفه ولش نکن  

که شد خط اولی نوشته ی زیر  

رفتم اون جا با یه برگه و یه خودکار و کلی سوال تائین سطح دادم که خیلی مسخره بود چون بعد گفتن:که باید بری با این خانمه حرف بزنی انگلیسی که وقتی رفتم اینقدر واسم عشوه اومد که انگاری می خواستم برم خواستگاریش نکبت  

حالا بگذریم تائین سطح دادم گفت: چون به جای   

 She is

گفتی  

He is 

باید بری ازintro

منم حالم از این کتاب زرد که یه بار هم خوندمش بهم می خورد گفتم بهش من 22 سالمه برم این کتاب رو بخونم مسخره است اونم بهش بر خورد  

گفت: فراموش کردی یادت رفته از اول باید بخونی 

اخه یکی نیست بگه اول کجا؟ نکبت خودش بلد نبود راه بره  

 

خلاصه بی خیال شدیم نزاشتیم کار به دعوا بکشه ثبت نام کردیم عصر خواهر گرامم زنگ زد بعد از کلی خندیدن که این چیه رفتی اسم نوشتی برو مکالمه ثبت نام کن 

ما هم فردا شال و کلاه کردیم رفتیم گفتیم عوضش کنید با اینکه زن گفت واسه چی؟ کی به شما گفته به درد نمی خوره؟ از این حرف ها 

ما ثبت نام کردیم و این جوری شد حرف این زنه پر از قیافه به کرسی ننشست و گفت ولی کلاساتون ابان شروع میشه ....

فکر کرد میگم وایی چرا ؟؟

منم گفتم: باشه اشکال نداره 

همین 1 ساعت پیش زنگ زد گفت کلاستون از 6  مهر شروع میشه 

 بوی دماغ سوخته میاد

امروز خوشحال

امروز قرار بود همه کار هامو درست تا اخر انجام بدم

رفتم توی خیابانی که ممکن بود اخرش مال من بشه

رفتم گفت: بشین

باخود گفتم: اره امروز باید برای همیشه باشم

پشت یه صندلی نشستم با یک کاغذ پر سوال و یه خودکاره ابی

با جوهری که فقط داشت راحت روی کاغذ سفید

راه میرفت و خانه ها رو رنگ میکرد زول زدم

با خودم گفتم: کاش می تونست خونه ی دلم رو هم رنگ بزنه

.........

گفت: نمیشه

گفت: فراموش کردی

با خودم گفتم: از من خوشش نمیاد با هام لج کرده

گفتم: نمیشه؟

گفت: نه

گفت: از اول

اول...اول....اول

با خودم گفتم: اول کجاست؟

از کجا شروع میشه؟

اخرش کجاست؟

کی تموم میشه؟

این اول یعنی چی؟

گفتم: باشه از اول

با اینکه معنی اول رو نمی دونستم

ولی توی ذهنم یه رنگ زرد داشت میخندید

 به من به وجودم منم اروم توی دلم اشک میریختم اخه اول....نه

توی صفی ایستادم که انگار قراره هیچ وقت تموم نشه به درازای شب

به طولانی افق

گلوم سوزش عجیبی گرفته سرفه میکنم سرفه....سرفه

دلم می خواد تا اخر دنیا سرفه کنم شاید گلوم خوب بشه

یه زن نگاهم میکنه خشمگین با تحجر

با خودم می گم : دارم سرفه می کنم....سرفه

.......

نشستم اروم دارم ناخون هایی که لاک زدن را فوت میکنم

گفته: فوت کن تا خش بشه

یه دست می یاد میزنه میگه: سلام

اره...اره یه رفیق

گفت: ابروهام خوب شده؟

گفتم: لنگه به لنگه است

عین زندگیم عین تمام روزهای ابریم

رفت اینه بهش گفت خوبه

منم گفتم: هر چه اینه بگه

رفت

من هنوز دارم دارم ناخون هایی که لاک زدن را فوت میکنم

گفته: فوت کن تا خش بشه

.......

تلفن اره...تلفن...زنگ می خوره اینقدر که خودش خسته میشه

مثل من که خستم مثل من که نمی تونم گوشی رو بردارم

بگم: تلفن خسته نباشی

فکر کردام فکر فکر

با خودم گفتم: نمیشه از اول نه نمی خوام

رفتم

گفت : چرا؟ کی گفته؟

گفتم : خودم سوال کردام می خوام

گفت: باشه

زیر باره حرفش نرفتم

خوش حالم

بودم....

اری تو رفتی و من تو رو توی غبار لحظه هام گم کردام   

روز ها گذشت زمستان امد اری زمستان سردی بود   

تو بازگشتی و من از ذوق امدنت هیچ چیز و هیچ کس را ندیدم   

باز هم می گفتن نیست باز هم می گفتن توی مه گم میشه  

ولی من دستت رو محکم گرفته بودم توی زمستون به دونه هایی   

که اروم اروم میومدن رو لباس هامون مینشستن زول میزدم   

روی برف ها با هم لیز می خوردیم فارغ از هر سختی و دوری  

اینقدر لیز خوردیم تا که داشت بهار می اومد  من دست تو رو   

ول کردام تو دست من رو یه دفعه دیدم که بهار داره تموم میشه 

فصل تنهای من تو راه داره میرسه با خود فکر میکردام بعد از تابستان   

پاییز دوباره تو را خواهم دید و دوباره صدای خش خش برگ ها  

شادم خواهند کرد اما......  

تابستان تمام شد و هرگز ان پاییز نیامد که تو را ببینم  

 و هر سال پاییز به یاد تو خاطراتم را مرور میکنم   

دوستت دارم