خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

این روزها تنها خواهم ماند؟

زندگی ....اره زندگی............ 

خیلی با هات حرف دارم اما........ 

تو دستت رو محکم رو گوشات گذاشتی... 

چرا؟؟؟ 

زندگی واقعا چرا زندگی با من این چنین میکند 

نمیدانم..... 

 

این روز ها خسته ی خسته ام 

نه از امتحان ها نه از درسها نه از کسی 

بلکه از خودم خسته ام  

از خود وجودییم  

از خودم که انگار خودم نیستم 

بعضی ساعت ها عاشق 

بعضی از ساعت ها فارق  

بعضی ساعت ها شاد ..شاد 

بعضی ساعت ها غمگین .. غمگین 

یعنی این منم 

یا این من از من نیست؟

خورشید اسمان درخشان است؟ 

یا این درخشانی از ان نیست؟

 من سایه ی خودم هستم؟ 

یا این سایه از من نیست؟ 

نکند دیگر خود... خودم را دیگر نشناسم؟ 

اما این هم خوشایند نیست  

من ایا بازم عاشق خواهم شد یا دیگر تنها خواهم ماند؟