خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

شعر

عاقبت لیلی ما مثل گل های گلخونه

تو قاب سرد شیشه ای پژمرده و دل خونه

حکایت عشق اون ها مثل برف زمستونه

اومدنش خیلی قشنگ ول کردنش اسونه

قلب تو خالی از عشق و بی نورو سوت و کوره

عاشق کوشی مرامته نگاهت سرد و مغروره

عشق رو ببین توی نگاهش از کینه ی تو دوره

یه کاری کن تو هم براش چرا عاشقیت هم زوره

اره عاشقی زوره

احساس ولی همیشه کوره

هر جا عاشقی باشه 

انصاف از اون جا دوره

 

اهنگ شهرام شکوهی

دوستتون دارم

سلام به دوستای گلم  

 

اون پست نقد رو پاک کردام چون دوست مهربانم اقا سعید گفت بی خیال شو من هم بی خیال شدام با اینکه نوشتم و یه نیم ساعتم رو وب بود برش داشتم 

 

شما هم بی خیال شوید   

 

راستی کد اهنگ وب رو عوض کردام

 

 

این و شعری که تو پست بعد اخرین پستیه که میزارم دلم برای همتون تنگ میشه 

فردا ساعت ۲ شب پنجشنبه که میشه ۲ صبح جمعه پرواز دارم  

 

میرم مسافرت  ۱ هفته بعد میام پیش همتون جای من رو خالی کنید  

 

 دوستتون دارم   

 

مواظب خودتون باشید  

 

فعلا بای

 

 

 

 

اتنخاب واحد

سلام 

 امروز از اون روز های بود که باید توی تاریخ نوشته بشه 

من امروز اتنخاب واحد داشتم ساعت 11:30 سایت باید برام باز می شد ساعت 11:34 دقیقه باز شد 

 بعد از اینکه کلی تو سر خودم زدم 12 واحد انتخاب کردام 

 

 بقیه رو هر کاری می کردام یا پر بود ظرفیتش یا تداخل ساعت داشتم دیدیم فایده نداره لباس پوشیدم با قیافه ارایش نکرده و تیپ ضایع که هیچ وقت امکان نداشت این طوری برم دانشگاه رفتم خواست مقنعه ام رو بزنم دیدم نمیشه بی ارایش برم اما وقت نداشتم باید می رفتم به درس ها  می رسیدم بی خیال ماشین شدام به بابام گفتم ببرتم دانشگاه یه عینک افتابی هم زدم که کسی من رو نشناسه چون اگه میدیدن من این تیپی اومدم دانشگاه ضایع بود

تا رسیدم دانشگاه رفتم گرو (که الاهی زودتر خراب بشه ) گفتم خانم بیگی دستم با دامنت

 

گفت چته؟ 

 

همون موقع بود که از طرفند مظلوم گرایی استفاده کردام شروع کردام گریه کرد 

 

 و گفتم: به خدا خسته شدام هر ترم همین بساط کامپیوترم هنگ کرد ارور داد سایت بسته شد 

 ( خالی بستم)  

 

بعدم گفتم: دانشگاهی که نمی تونه اتنخاب واحدش رو اینترنتی کنه نکنه ایران رو چه به این کارا

 

گفت:من خودم حالم گرفت است بگو شماره دانشجو یت رو 

من همون موقع در پوست خود نمی گنجیدم بیچاره کلی کلاس برام باز کرد که بر دارم کلاس های که ظرفیتشون صفر بود رو یکی اضافه کرد خدایی زنه خوبیه 

همون موقع بود که یکی از این ترم پایینی های گوگولی اومد تو پیش خودم گفتم (فقط تو مونده بود منو ببینی)

بعد مونا دوست گرامیم اومد که خانم بیگی براش کاری نکرد 

 

 بعد من مونا رو با خانم بیگی تنها گذاشتم اومدم تو دستشویی که موهامو یکم درست کنم که مونا زنگ زد و شروع کرد به گریه کردن 

رفتم پیداش کردام می گم چته؟ 

 

 میگه از دست محمد (دوست پسرش و همکلاسی ما)  میگه تقصیر خودت بهت درس نمیرسه و کلی بهم حرف زد و دعوام کرد و از این حر فها

منم گفتم : ک.و.ن لق محمد به جای اینکه واسه من گریه کنی برو واسه بیگی گریه کن

بیچاره اونم رفت گریه کرد کارش درست شد شما هم اگه کارتون جایی گیر کرد صداتون رو بالا نبرید مظلوم باشید بهتر جواب میده

بعد دانشگاه هم رفتیم کافی نت که دوباره محمد و مونا اون جا هم شروع کردن به دعوا کردن من و ارش وعلی هم هی می گفتیم بسه تا اینکه علی داد زد و اون ها هم خفه شدند (این اسم ها  که می گم هم کلاسی هام هستن دوست صمیمی هستیم همه با هم) به خدا دست من بود محمد رو خفه می کردام رفته دوست دختر پیدا کرده چشم سفبد

نکته مهم این بود که من انتخاب واحد کردام و راحت شدام ولی نتونستم فیزیک بردارم  

نمی دونم چه کار کنم شاید این ترم بر دارم شاید ترم بعد شاید شاید شاید 

 

خدا بود و من

زیر این چرخ کبود 

که دنیا با ما یک رنگ نبود 

خدا بود و من بود 

صدایی جز صدای اون نبود 

زمین بود 

اسمان بود 

هوا بود 

اما عشق نبود 

عشق که نبود 

انگار هیچکس نبود 

اتنخاب فیلم

سلام 

 

یه چند روز پیش با خواهر زاده گرامی رفتیم فیلم(دختر ادم پسر حوا)  

 

را دیدم بسی حالمان بد شد از بس این فیلم یخ بود 

 

 خواهر زاده ام هی می گفت خاله میشه من برم بیرون منم هی می گفتم نه بشین سر جات مگه خون تو رنگین تر بقیه ادم ها ست که این جا هستن  ولی دیدم منم داره حوصله ام از این فیلم  سر میره موبایلم رو در اوردم که دختر خواهرم که اسمش سارا برگشت گفت چیه مگه خون تو رنگین تر از بقیه است فیلمت رو نگاه کن 

خنده ام گرفته بود  هه هه هه هه   از دست این دختر 

 

 اخه اصلا خنده دار نبود ولی مردم توی سالن الکی می خندیدن  

هی بیچاره غر می زد که تقصیر تو شد اومدیم این فیلم طبقه دیگه فیلمش بهتر بود ( بیچاره راست می گفت از این ۳ طبقه فیلم رفتیم این اخه اینم شد فیلم

اصلا من شانس ندارم هر وقت به دوستام می گم بیایم بریم فیلم ببینیم ....فلان فیلم خوبه همه میان یعد که تموم میشه فوشم میدن من بیچاره می خوام بچه ها جمع باشن در عوض................  می گن

که خاک بر سرت با این فیلم انتخاب کردنت 

 

به طور مثال سال سوم دبیرستان بودیم با دوستام ندا بعد از کلی اثرار که بیاد با هم بریم فیلم خون بازی      رو ببینیم تازه کلاس مدرسه هم پیچوندیم گفتیم تقویتی ساعت ۳ رو میریم تا  راضی شد اومد وقتی فیلم تموم شد می دونید چی گفت  

 

گفت: نیلوفر خدا رحمت کرد الان تو خیابونیم وگر نه یه دل سیر می زدمت با این فیلمت سینما خیابان یکم بود مدرسه ام خیابان هشتم از خیبان ۱ تا ۸ فوش خوردام  بعد ندا به فیلم خون بازی می گفت ک.و.ن بازی

ولی خدایی می خندیدم اون اعصبانی بود  

 

مثال بعدی بر می گرده به پارسال ترم ۵ بودم با چندتا از پسر و دختر های دانشگاه رفتیم سینما اونم بازم به نظر من فیلم یعنی خوبی بود به نام ( هر شب تنهایی) 

که خدایی حالم بهم خورد یعنی ۳ تا از بچه ها وسطش خداحافظی کردن رفتن من ولی خیلی خجالت کشیدم 

 

 

فیلم محاکمه در خیابان هم رفتم با یکی از دوستام دیدم اونم فیلم بدی از اب در اومد 

 

ولی فیلم های خوبم با دوستام رفتم یعنی فیلم (ال) (لیلی مجنون) ............ 

 

فیلم سوپر استارم رفتیم با دوستام اونم بهم کلی حرف زدن که این چی بود ما رو اوردی  

 

اخه یعنی من زیاد مجله می خونم اطلاعاتم بیشتر ولی همیشه گند می زنم 

 

فیلم ۷ دقیقه تا پاییزم که هم دو تا خواهر زاده هامو بردام بی چاره ها تا ته فیلم گریه کردن 

کلا من نباید فیلم معرفی کنم 

 

با مامانم هم فیلم درباره الی رو که رفتم مامانم خوشش نیومد ولی خودم ۳ بار رفتم سینما دیدمش به کوری چشم اون های که می گن فیلم های که من انتخاب می کنم بده

 

یه خاطره از ترم اول

سلام سلام سلام 

 

الان داشتم تو وبلاگها می چرخیدم و می قصیدم ومینوشیدم از این جام بی خود شده از خویشم و از گردش ایام............................... این عشق الاهی است حق.......بی خیال دوباره جو عصار من رو گرفت  

داشتم می گفتم داشتم می چرخیدم چند جا دیدم راجب دانشگاه نوشته بودن یاد خاطرات دانشگاه افتادم  

روز های اول دانشگاه بودم ترم ۱ هفته ۳ مهر ماه از یکی از پسر های کلاس خوشم میمود البته از ۳ نفر تو رشتم خوشم میومد هر ۳ تاشون کت و شلوار پوش بود 

  یکیش مشهدی بود اسمش سعید بود هم ترم خودم  

یکیش کرجی بود بازم هم ترم خودم  

یکیش تهرانی بود ترم ۷ بود این اسمش کامبیز بود خیلی خوشگل بود کلاس هم زیاد می ذاشت

منم در رویاهایم این را زیاد میدیدم

 

 من با دوستام شرط کردام یکی از این ها به من پیشنهاد دوستی میده تا این که یه روز دوشنبه هفته سوم دانشگاه مهر ماه بود 

 سر از مایشگاه  زمین شناسی فیزیکی بودیم............................... من بلوتوسم رو روشن کردام دیدم ۲ تا بلوتوس دیگه روشن بود واسه یکی از بلوتوس ها که اسمش یادم نیست چی بود یه عکس یکم بد فرستادم 

 ردیف جلویی ما سعید با دوستاش بود برگشت پشت رو نگاه کرد دیدم موبایل دستشه و اونم موبایل دست من دید واییی نمی دونی چه حسی بهم دست داد  

 

فهمیدم واسه این فرستاده بودم رنگ به رنگ شدام تا این که کلاس تموم  شد 

 

 ساعت ۷ که دیگه فقط بلا نسبت سگا میرن خونشون ساعت کلاس ما هم ۷ بود که  تا ما با بروبچ رسیدیم در پایین دانشگاه هوا تاریک شد بود حالا یادم نمیاد ساعت دقیقا چند بو د  

 

ولی یادمه هوا تاریک بود من با دوستم نیمه راه خداحافظی کردام که اون بره سمت ماشین های باغستان من برم سمت ماشین های گوهردشت دیدم یکی داره صدام می کنه خانم.... خانم.... به رو خودم نیوردم دیدم نه داره صدا می کنه برگشتم دیدم سعید وای اگه اون لحظه بدونید چه حسی داشتم فکر می کردام می خواد بابت عکس با هام دعوا کنه بر گشت  

گفت: ببخشید خانم.... میشه یه لحظه باهاتون حرف بزنم 

منم گفتم: بله بفرمایید(تو دلم می گفتم اگه گفت عکس من فرستادم می گم نه به قول مامانم دیواره هاشا بلنده

گفت:من باید راجب یه موضوعی با شما حرف بزنم  

این رو که گفت دست و پام شل شد گفتم پس فهمیده من بودم 

بعد گفت: من از شما خوشم اومده میشه باهم بیشتر اشنا بشیم 

من همون لحضه عین یه ادم یخ زده به خودم اومدم که هه هه هه این یه چیز دیگه داره میگه منم گفتم نمی دونم  

(اخه اون موقع بچه بودم تازه ۱۸ سالم بود چه میدونستم در هم چین مواقعی چی بگم) 

اونم شمارهش را داد منم گفتم باید فکر کنم گفت مگه اومدم خواستگاری خواستم یگم دلت ام بخواد 

دیگه اینکه ما به این جوون جواب نه دادیم اونم ترم ۳ انتقالی گرفت رفت شهرشون 

الان ولی پشیمونم کاش گفته بودم اره ولی ولش کن 

مهم اینه که شرط رو بردام 

 

 

راستی چند روز پیش رفتم مهستان یه مر کز خرید توی کرج کامبیز رو دیدم اون جا با همون کت و شلوار اینقدر نگاهش کردام تا از رو رفت 

 رفت تو مغازه که نمی دونم مال خودش بود یا مال دوستش می خوام برم دوباره مهستان  

اگه مال خودش باشه اون جاست نمی دونم چرا نفهمید که من دوستش دارم شایم فهمید به رو خودش نیاورد 

 

بیخیالش خودم رو عشقه با این خاطرات  

 

اینم از این خاطره 

 

اهنگ

با منی با منی عزیزم

بهتر از این دیگه نمی شه

کاشکی این روز ها و این شب ها

بمونن با ما تا همیشه

روز هایی که پیشم نبودی

بهونه می گرفتم  هر بار

می خوای بدونی چی می گفتم؟

بیا و اون روز ها را بشمار

حالا بیا با من اون روز ها را بشمار

یک

یک روز دیگه هم گذشت و

دو

دوباره چشم انتظارم

سه

ستاره میشمارم هر شب

چهار

چاره ای جز این ندارم

پنج

پنجره یه قاب خالی

شیش

شیشه ها پر از غبارن

هفت

هفته های بی تو بودن

پر از لحظه های انتظارن

حالا که پیشمی اما

تموم لحظه هام عشقه

وقتی که از تو می خونم

همه ترانه هام عشقه

اهنگ جدید آریانگ

عشق یا عاشق

راستی دوستای گلم بخوام یه پسر رو که خودش از من خیلی خوشش میاد و کار و زندگی و مدرک داره رو زبونش رو باز کنم که بگه دوستم داره چه کار کنم طرفند های خودتون رو به نشانی 

http://khoneye-dewdrop.blogsky.com/ بفرستید (دارم کلاس میزارم یعنی همین وبلاگم دیگههه) ترو خدا بگید چه کار کنم اخه این بیچاره خیلی خوبه فقط روش نمیشه بگه تو شعر و غزل 100 بار گفته ولی همین جوری نگفته