خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

دلیل خوشحالی

با سلام 

 به همه دوستای گلم که همتون رو خیلی دوست دارم 

 

انگاری راجب مطلب پایین کسی چیزی نفهمید خواستم توضیح بدم که 

 

چند روز پیش مامانم گفت: بیا برو کلاس زبان ثبت نام کن ولی مثل همیشه نصفه ولش نکن  

که شد خط اولی نوشته ی زیر  

رفتم اون جا با یه برگه و یه خودکار و کلی سوال تائین سطح دادم که خیلی مسخره بود چون بعد گفتن:که باید بری با این خانمه حرف بزنی انگلیسی که وقتی رفتم اینقدر واسم عشوه اومد که انگاری می خواستم برم خواستگاریش نکبت  

حالا بگذریم تائین سطح دادم گفت: چون به جای   

 She is

گفتی  

He is 

باید بری ازintro

منم حالم از این کتاب زرد که یه بار هم خوندمش بهم می خورد گفتم بهش من 22 سالمه برم این کتاب رو بخونم مسخره است اونم بهش بر خورد  

گفت: فراموش کردی یادت رفته از اول باید بخونی 

اخه یکی نیست بگه اول کجا؟ نکبت خودش بلد نبود راه بره  

 

خلاصه بی خیال شدیم نزاشتیم کار به دعوا بکشه ثبت نام کردیم عصر خواهر گرامم زنگ زد بعد از کلی خندیدن که این چیه رفتی اسم نوشتی برو مکالمه ثبت نام کن 

ما هم فردا شال و کلاه کردیم رفتیم گفتیم عوضش کنید با اینکه زن گفت واسه چی؟ کی به شما گفته به درد نمی خوره؟ از این حرف ها 

ما ثبت نام کردیم و این جوری شد حرف این زنه پر از قیافه به کرسی ننشست و گفت ولی کلاساتون ابان شروع میشه ....

فکر کرد میگم وایی چرا ؟؟

منم گفتم: باشه اشکال نداره 

همین 1 ساعت پیش زنگ زد گفت کلاستون از 6  مهر شروع میشه 

 بوی دماغ سوخته میاد

امروز خوشحال

امروز قرار بود همه کار هامو درست تا اخر انجام بدم

رفتم توی خیابانی که ممکن بود اخرش مال من بشه

رفتم گفت: بشین

باخود گفتم: اره امروز باید برای همیشه باشم

پشت یه صندلی نشستم با یک کاغذ پر سوال و یه خودکاره ابی

با جوهری که فقط داشت راحت روی کاغذ سفید

راه میرفت و خانه ها رو رنگ میکرد زول زدم

با خودم گفتم: کاش می تونست خونه ی دلم رو هم رنگ بزنه

.........

گفت: نمیشه

گفت: فراموش کردی

با خودم گفتم: از من خوشش نمیاد با هام لج کرده

گفتم: نمیشه؟

گفت: نه

گفت: از اول

اول...اول....اول

با خودم گفتم: اول کجاست؟

از کجا شروع میشه؟

اخرش کجاست؟

کی تموم میشه؟

این اول یعنی چی؟

گفتم: باشه از اول

با اینکه معنی اول رو نمی دونستم

ولی توی ذهنم یه رنگ زرد داشت میخندید

 به من به وجودم منم اروم توی دلم اشک میریختم اخه اول....نه

توی صفی ایستادم که انگار قراره هیچ وقت تموم نشه به درازای شب

به طولانی افق

گلوم سوزش عجیبی گرفته سرفه میکنم سرفه....سرفه

دلم می خواد تا اخر دنیا سرفه کنم شاید گلوم خوب بشه

یه زن نگاهم میکنه خشمگین با تحجر

با خودم می گم : دارم سرفه می کنم....سرفه

.......

نشستم اروم دارم ناخون هایی که لاک زدن را فوت میکنم

گفته: فوت کن تا خش بشه

یه دست می یاد میزنه میگه: سلام

اره...اره یه رفیق

گفت: ابروهام خوب شده؟

گفتم: لنگه به لنگه است

عین زندگیم عین تمام روزهای ابریم

رفت اینه بهش گفت خوبه

منم گفتم: هر چه اینه بگه

رفت

من هنوز دارم دارم ناخون هایی که لاک زدن را فوت میکنم

گفته: فوت کن تا خش بشه

.......

تلفن اره...تلفن...زنگ می خوره اینقدر که خودش خسته میشه

مثل من که خستم مثل من که نمی تونم گوشی رو بردارم

بگم: تلفن خسته نباشی

فکر کردام فکر فکر

با خودم گفتم: نمیشه از اول نه نمی خوام

رفتم

گفت : چرا؟ کی گفته؟

گفتم : خودم سوال کردام می خوام

گفت: باشه

زیر باره حرفش نرفتم

خوش حالم

بودم....

اری تو رفتی و من تو رو توی غبار لحظه هام گم کردام   

روز ها گذشت زمستان امد اری زمستان سردی بود   

تو بازگشتی و من از ذوق امدنت هیچ چیز و هیچ کس را ندیدم   

باز هم می گفتن نیست باز هم می گفتن توی مه گم میشه  

ولی من دستت رو محکم گرفته بودم توی زمستون به دونه هایی   

که اروم اروم میومدن رو لباس هامون مینشستن زول میزدم   

روی برف ها با هم لیز می خوردیم فارغ از هر سختی و دوری  

اینقدر لیز خوردیم تا که داشت بهار می اومد  من دست تو رو   

ول کردام تو دست من رو یه دفعه دیدم که بهار داره تموم میشه 

فصل تنهای من تو راه داره میرسه با خود فکر میکردام بعد از تابستان   

پاییز دوباره تو را خواهم دید و دوباره صدای خش خش برگ ها  

شادم خواهند کرد اما......  

تابستان تمام شد و هرگز ان پاییز نیامد که تو را ببینم  

 و هر سال پاییز به یاد تو خاطراتم را مرور میکنم   

دوستت دارم

بودم

یه روز از روز های پاییزی بود من تو رو دیدم تو من را دیدی

روز خوبی بود دوشنبه ی سردی بود شب بود اره شب بود

نه اون شب....شب تاریکی که روز توش موج میزد شب روشن

احساس کردام دلم داره سوراخ می شه از عشق تو بهترین تو بودی

گفتم اره بودم اره  تو بودی اره اما همه می گفتن نیستی تو

ولی من می گفتم بودی

اینقدر همه گفتن نیستی که باورم شد نیستی

دیگه منم نبودم

ولی هنوز اون شب که مثل روز بود زنده است

بودن یا نبودن عشق

چرا وقتی که ادم تنها می شه 

غم و غصه اش قد یک دنیا میشه 

میره یک گوشه ی پنهون می شینه  

اونجا رو مثل یک زندون می بینه 

غم تنهایی اثیرت می کنه 

تا بخوای به جنبی پیرت میکنه 

وقتی که تنها می شم اشک  

تو چشام پر میزنه غم میاد 

 یواش یواش خونه ی دل در می زنه 

یاد اون شب ها می یوفتم زیر  

مهتاب بهار توی جنگل لب چشمه 

می نشستیم من و یار 

غم تنهایی اثیرت می کنه 

تا .....

  

 

این اهنگ بالا رو فکر کنم همه شنیدن مال فروغیه خیلی قشنگه هر وقت گوش میدم دلم میگیره که کاشکی منم یک روز مثل این اهنگ عاشق می شدام 

  

بعد جدا می شدام 

 بعد این اهنگ رو گوش میدادم 

 بعد غصه می خوردم 

بعد گریه می کردام 

ولی الان که هنوز عاشق نشدام این اهنگ واسه دلم گوش میدم نه واسه کسی 

حیف کاش می شد واسه کسی گوش میدادم  

 

البته عاشق شاهرخ خان هستم ولی عشق واقعی نیست  حیف کاش بازیگر نبود  ادم  

 

عادی بود  

 

چی نشنیدم چی گفتی؟ دوباره بگو راجب بازیگر مورد علاقم ............خوبه حالا... (خدایی از این شکل که این جوریه خیلی خوشم میاد هر وقت می زارمش کلی می خندم)

ولی بی خیال این رو بچسبید که امروز ۲۰ شهریور و چیزی به پایان خوشی ها نمونده تا ۱۱ روز دیگه بیاید همه شاد باشیم که بعد اون باید  

دوباره بریم دنبال دردسر های درس  بی خیال فعلا فقط شادی

 

 

عید فطر مبارک

عید فطر مبارک    

 

عید همگی مبارک نماز و روزه های همگی قبول 

 

عیدی  من به همه ........ 

 

این جا نیست بیا ادامه مطلب

    ادامه مطلب ...

چند روز

سلام 

 

 

یک چند روزی می باشد که من در وبلاگ عزیزم چیزی راجب روز هام ننوشتم حالا می خوام همه رو یه جا بنویسم 

 

چند روز پیش جاتون خالی رفتیم سینما فیلم (یه جیب پر پول) خوب بود یکم خندیدیم جالب بود تو سینما همه در حال خوردن و باز کردن پفک و چیپس.... این چیز ها بودن یعنی ماه رمضون بود ما که نفهمیدیم این چه کاریه اخه مردم می کنند  خیلی زشته یعنی چی 

 

 ولی در کل در سینما جای همگی خالی بود فیلم خوبی بود 

 

یه خبر خوشحال کننده اون مرده که بهش میگم دایی فیلم میخرم ازش یه چند وقت بود ازش خبری نبود تا اینکه دیروز رفتم تو همون پاساژ پاتوقش دیدم مغازه زده همون کارو می کنه ولی دم مغازه چند تا شال و لباس گذاشته یعنی برای فروش اما داخلش پر فیلم های مختلف با دسته بندی از نوع ترسناک رومانتیک جنگی سریال ....خلاصه کلی کلاس پیدا کرده بود من رو که دید گفت: نمی دونستی این جام؟

منم گفتم: فکر کردام رفتی

 اونم گفت : بابا چقدر بی معرفت خوبه از این پاساژ نرفتم 

 

و من با کلی خوشحالی ۲ تا فیلم ترسناک خارجی برداشتم با ۳ تا فیلم هندی ۲۰۱۰ جدید گفت یه فیلم هندی میدم ببر ببین بد بود بیارش اونم گرفتم الان ۳ تا از فیلم ها رو دیدم ۲تا  خارجی ۱ هم هندی 

 

وایییی یه چیز باحال یه سایت پیدا کردام همش راجب شاهرخ خان عشق من سایتش توپ همه اهنگ های فیلمهای شاهرخ خان رو داره اهنگ هاشو دیشب دانلود کردام اینقدر خوشحال شدام که گریه ام گرفته بود   از خوشحالی 

 

 

اینم از این چند روز

  

اینم وبلاگ که راجب عشقم شاهرخ خان http://shahrukhkhanfilm.blogfa.com/

خدا

چشمانم را می بندم  هیچ جیز نیست باز هم پافشاری می کنم برای هیچ چیز

هیچ چیز پشت پلکانم  نیست دنبال چه هستم؟ تو می دانی؟ اری اری

به دنبال ارزو های گم شده ام هستم نه ...نه ... نه خاطراتم را نمی خواهم

رویاهایم را می خواهم ارزو هایم را می خواهم قلم  به دست به سطح  این

کاغذ فشار می دهم تا افشاره ی مغزم را بیرون بریزم اما بدرستی چیزی نیست

نکند من رویاهایم را گم کرده ام؟ نه باور نمی کنم بازهم  پلک هایم را روی هم

می گذارم باز هم چیزی نیست رو به اسمان  دعا می کنم  از خدا می خواهم

تا کمکم کند به ارامی پلک هایم را می بندم اری نوری می بینم نوری از جنس بلور

به زیبایی دشت به وسعت اسمان به زیبایی خدا هر چه هست نور اومید است از جانب کیست؟

می دانم.