خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

خونه ی قطره ی کوچولو

خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک

کنسرت

واییییی دیروز خیلی بهم خوش گذشت انقدر تو کنسرت عصار جیغ زدم و دست و شوت زدم و با شعراش بلند  خوندم که الان صدام گرفته ولی خیلی بهم خوش گذشت الانم هنوز تو توهم کنسرتم ((این عشق الاهی است حق لایتناهیست این شور خداییییییییییییییییییییییییییییست)) فقط نزاشتن عکس بگیریم من یه چند تا یواشکی گرفتم

وایی چقدر عصار ادم مردمی بود خیلی باهاش حال کردام عصار دوست داریم عصار دوست داریم

دختر عموم هم خدا روشکر بهش خوش گذشت فقط اخر کنسرت که ساعت 8 تموم شد گفت: خیلی ستم الان بریم خونه نمیشه بابات نیاد دنبالمون خودمون بریم

منم مثل همیشه گفتم: ای بابا نه نمیشه تا الان بیرون بودی ساعت 8 باید بریم خونه

اونم گفت: تو اوملی این جوری فکر می کنی من نمی تونم

که همون موقع بود بابام رسید و باعث شد من موهای خودم رو نکنم

الانم تازه از باشگاه اومدم دختر عموم هم هنوز خوابه واقعا خیلی می خوابه  

عکس هم تو ادامه مطلب نیست چون بیدار شده باید برم 

فعلا..................