-
داستان دوم از کتاب مرگ وحشتناک پسرک صدفی
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 07:19
این دفعه هم یه داستان دیگه از کتاب تیم برتون گذاشتم به نظر خودم داستان جالبیه دختره جادوگر دختر جادوگر به جای پوست پارچه ی سفید روی تنش داره پارچه های مختلف رو به هم دوخته ن تا بدنش درست شده. و سوزن های رنگ و وارنگ زیادی از قلبش بیرون زد. اون یه عالمه زامبی داره که همگی گوش به فرمان اون هستند حتی یه زامبی داره که...
-
کتاب مرگ وحشتناک پسرک صدفی
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 15:23
چند روز پیش رفتم کتاب فروشی بهمن چند تا کتاب خریدم از بین کتاب ها چشمم افتاد به کتاب ((مرگ وحشتناک پسرک صدفی)) نوشته تیم برتون با خودم گفتم این کارگردان بود فیلم هاش هم خوب بود مثل: ادوارد دست قیچی ... چارلی و کارخانه شکلات سازی ... عدد9...وووووکلی فیلم دیگه کتابش رو خریدم همش رو خوندم راجب بچه هایی که مشکل دارن یا...
-
چند تا عکس از سفرم
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 16:45
نیلوفر عزیز خواسته بود چند تا عکس از سفرم بزارم منم چند تا عکس با توضیح تو ادامه مطلب گذاشتم این نمایی از هتل مون بید که اسمش اداکوله بید (adakule) کلا هتل خوبی بود من که ازش خوشم اومد اینم نمایی از کشتی کروز که اون جا خیلی اسمش رو می گفتن هی کروز کروز می کردن این عکس هم وقتی تو کشتی بودم از دور از هتلمون گرفتم چون...
-
یکم از خاطرات سفر
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 01:44
هر کاری کردام نتونستم چیزی ننویسم از سفرم می نویسم ما از این سفر برگشتیم با کلی خاطره اون جا با لیدر عزیزمان کلی دوست شدیم اسمش سعید بود سنش ۳۲ سال بود یعنی ۱۰ سال از ما بزرگتر اما دلی بس جوان داشت مجرد هم بود کلی هم در دیسکو رقصید (البته دیسکو ایرانی بود خارجی ما نرفتیم ایرانیش خیلی خوب بود همه ایرانی بودن خارجی...
-
برگشتم
یکشنبه 7 شهریورماه سال 1389 22:24
تو که چشمات خیلی قشنگه رنگ چشمات خیلی عجیبه تو که این همه نگاهت واسه چشمام گرم و نجیبه میدونستی که چشات شکل یه نقاشی که تو بچگی میشه کشید میدونستی یا نه میدونستی یا نه میدونستی که توی چشمای تو رنگین کمون رو میشه دید میدونستی یا نه میدونستی یا نه میدونستی که نموندی دلم رو خیلی سوزوندی چشاتو ازم گرفتی من رو تا گریه...
-
شعر
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 12:59
عاقبت لیلی ما مثل گل های گلخونه تو قاب سرد شیشه ای پژمرده و دل خونه حکایت عشق اون ها مثل برف زمستونه اومدنش خیلی قشنگ ول کردنش اسونه قلب تو خالی از عشق و بی نورو سوت و کوره عاشق کوشی مرامته نگاهت سرد و مغروره عشق رو ببین توی نگاهش از کینه ی تو دوره یه کاری کن تو هم براش چرا عاشقیت هم زوره اره عاشقی زوره احساس ولی...
-
دوستتون دارم
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 12:55
سلام به دوستای گلم اون پست نقد رو پاک کردام چون دوست مهربانم اقا سعید گفت بی خیال شو من هم بی خیال شدام با اینکه نوشتم و یه نیم ساعتم رو وب بود برش داشتم شما هم بی خیال شوید راستی کد اهنگ وب رو عوض کردام این و شعری که تو پست بعد اخرین پستیه که میزارم دلم برای همتون تنگ میشه فردا ساعت ۲ شب پنجشنبه که میشه ۲ صبح جمعه...
-
اتنخاب واحد
سهشنبه 26 مردادماه سال 1389 17:35
سلام امروز از اون روز های بود که باید توی تاریخ نوشته بشه من امروز اتنخاب واحد داشتم ساعت 11:30 سایت باید برام باز می شد ساعت 11:34 دقیقه باز شد بعد از اینکه کلی تو سر خودم زدم 12 واحد انتخاب کردام بقیه رو هر کاری می کردام یا پر بود ظرفیتش یا تداخل ساعت داشتم دیدیم فایده نداره لباس پوشیدم با قیافه ارایش نکرده و تیپ...
-
خدا بود و من
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 15:51
زیر این چرخ کبود که دنیا با ما یک رنگ نبود خدا بود و من بود صدایی جز صدای اون نبود زمین بود اسمان بود هوا بود اما عشق نبود عشق که نبود انگار هیچکس نبود
-
اتنخاب فیلم
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 15:46
سلام یه چند روز پیش با خواهر زاده گرامی رفتیم فیلم(دختر ادم پسر حوا) را دیدم بسی حالمان بد شد از بس این فیلم یخ بود خواهر زاده ام هی می گفت خاله میشه من برم بیرون منم هی می گفتم نه بشین سر جات مگه خون تو رنگین تر بقیه ادم ها ست که این جا هستن ولی دیدم منم داره حوصله ام از این فیلم سر میره موبایلم رو در اوردم که دختر...
-
یه خاطره از ترم اول
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 16:36
سلام سلام سلام الان داشتم تو وبلاگها می چرخیدم و می قصیدم ومینوشیدم از این جام بی خود شده از خویشم و از گردش ایام............................... این عشق الاهی است حق.......بی خیال دوباره جو عصار من رو گرفت داشتم می گفتم داشتم می چرخیدم چند جا دیدم راجب دانشگاه نوشته بودن یاد خاطرات دانشگاه افتادم روز های اول دانشگاه...
-
اهنگ
شنبه 23 مردادماه سال 1389 21:01
با منی با منی عزیزم بهتر از این دیگه نمی شه کاشکی این روز ها و این شب ها بمونن با ما تا همیشه روز هایی که پیشم نبودی بهونه می گرفتم هر بار می خوای بدونی چی می گفتم؟ بیا و اون روز ها را بشمار حالا بیا با من اون روز ها را بشمار یک یک روز دیگه هم گذشت و دو دوباره چشم انتظارم سه ستاره میشمارم هر شب چهار چاره ای جز این...
-
عشق یا عاشق
شنبه 23 مردادماه سال 1389 14:24
راستی دوستای گلم بخوام یه پسر رو که خودش از من خیلی خوشش میاد و کار و زندگی و مدرک داره رو زبونش رو باز کنم که بگه دوستم داره چه کار کنم طرفند های خودتون رو به نشانی http://khoneye-dewdrop.blogsky.com/ بفرستید (دارم کلاس میزارم یعنی همین وبلاگم دیگههه) ترو خدا بگید چه کار کنم اخه این بیچاره خیلی خوبه فقط روش نمیشه بگه...
-
حرف ها خبر ها
شنبه 23 مردادماه سال 1389 14:18
سلام سلام خوبید شما؟ من هم خوبم خدا را شکر یه چند روز نیومدم اخه در گیر وصل کردن این ADSL بودم قبض تلفن خونه هم اومد بود واییی خیلی زیاد چون من همش با هوشمند میومدم نت الان دیگه نمیام با هوشمند ...این رو بیخیال راستی فیلم های تفلزیون چطورن من که هیچکدوم رو نرسیدم ببینم دوست داشتم فیلم شبکه 5 را ببینم اخه بازیگراش خوبن...
-
۰۰۰۰۰
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 14:26
دوستای گلم جواب نظرات میدم چشم بتونم حتما
-
ماه رمضان مبارک
چهارشنبه 20 مردادماه سال 1389 10:34
سلام سلام صد تا سلام ماه رمضان هم امد و فکر نمد باش (البته اون واسه سرما بید) ماه کم خوردن و بیشتر دعا کردن هم ماه خوبیه بچه که بودم ماه رمضون رو به خاطره فیلماش دوست داشتم الان که بزرگ شدم ماه رمضون به خاطر عطر و حال و حواش دوست دارم .............ماه رمضان خوش اومدی به خدا ری.د......م...... توی این سایت دانشگاه ازاد...
-
دیروز و امروز
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 18:22
امروز جاتون خالی رفتم استخر شنا یاد بگیرم 2 تا سانس پشت سر هم گرفتم استعداد صفر فقط تونستم سور خوردن و روی اب وایسادن رو یاد بگیرم خیلی بی استعدادم همین جوری که تو اب بودم تو فکر رفتم که چون سنم کم یاد نمی گیرم کلی توی این چند سال رفتم استخر شنا یاد نگرفتم میترسم هیچ وقتم یاد نگیرم الان که خصوصی گرفتم هم با گروهیش که...
-
تست هوش
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 17:40
این مطلب خیلی قشنگ را از وبلاگ دوست خوبم احساس گذاشتم این جا بخونید انجام بدید من تونستم ۱۰ ثانیه این تست هوش را انجام بدم بار دوم ۱۴ ثانیه http://www.love-story-e.mihanblog.com/post/308
-
زندگی
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 21:38
زندگی واژه غریبی است برای من زندگی دردی است بزرگ برای من زندگی خسته است از دست من زندگی من را دوست ندارد زندگی..... اره با توام...... می شنوی صدام ر............ ا یا هنوزم باهام قهری..............
-
خاطرات
دوشنبه 18 مردادماه سال 1389 21:35
هوا پر از خاطره است وقتی پنجره رو باز کردام خاطره ها همه به صورتم حجوم اوردن و تمام تک...تک خاطراتم به وسیله ی باد به صورتم بر خورد کردنند صدای باد.... صدای باد.... اره داره زوزه می کشه شایدم دنبال من...
-
شعر سرسپرده جونم
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 16:27
این شعر سرسپرده جونم است خیلی قشنگه خیلی ممنونم ازش کاش می شد بی کسی را چاره کرد دفتر دلواپسی را پاره کرد یک سحر زلف تو را در خواب خوش با نوازش های باران شانه کرد در پس دیوار این شهر عجیب در کنارت عاشقانه خانه کرد کاش می شد دست در دست تو داد دیده با اهل جهان بیگانه کرد هر چه نیرنگ و ریا و رنگ بود با حضورت با صفا و...
-
شعر
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 13:05
نوشته شده از دفتر خاطراتم ۵/۱۰/۸۷ اگر امروز هیچ اتفاقی نیوفتت و من مثل همیشه ناکام به اشیانه باز گردم .....دیگر اسمان را دوست نخواهم داشت..... اگر او نیاید من برای که شعر بگوییم..... به که بی اندیشم..... از برای که زندگی کنم چشمان خود را خواهم بست و دگر دم نخواهم زد و ان گاه به خاک رفتم...... همه خواهند فهمید که من...
-
دیگه اون رفته...............
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 13:02
نوشته شده از دفتر خاطراتم در تاریخ ۲۲/۷/۸۷ سلام به همه ارزوهام سلام به کسی که دوستش دارم میپرستمش......... اما خیلی ساده مثل بقیه از کنارم می گذره...... امروز دلم شکست... ولی باز هم وقتی نگاهت می کنم ...احساس غرور می کنم خیلی دوست دارم باهات برای همیشه باشم اما حیف که تو و من مثل بقیه دخترا می بینی..... امروز چشمات را...
-
شعر
یکشنبه 17 مردادماه سال 1389 12:53
این شعر ابان عزیز مرسی ابان جان فخر است برای من فقیر تو شدن از خویشتن گسستن و اسیر تو شدن طوفان زدهی بلای قهرت بودن یکتا هدف کمان و تیر تو شدن
-
خدایا
جمعه 15 مردادماه سال 1389 12:44
خدایا من دیده ام که چگونه گل های باغ بهشت می شکفند و دیدام که برگ ها برای باریدن باران سروده ی عاشقانه می خوانند و چگونه زمین از باریدن باران لذت میبرد و هیچ گاه سیر اب نمی شود از برای چه من به زیر باران امده ام نمی دانم؟ چون من فرزند زمینم زائیده از بهشت کودکی از میان گل ها پس هیچ گاه سیر نمی شوم شادم امروز چون خودم...
-
خدایا
جمعه 15 مردادماه سال 1389 12:43
خدایا.... خدایا...خدایا..صدایم را می شنوی من از اعماق جاده ای حرف میزنم که صدای جزء صدای خودم نیست و حضوری جزء خودم حس نمی کنم
-
دل تنگی
جمعه 15 مردادماه سال 1389 12:42
دلم برای تمام ادم های ساده تنگ است دلم برای اسمان پراز ستاره ... پر از ستاره چشمک زن پر از دعا تنگ است دلم می خواد داد بزنم فریاد بزنم بگم خدا..... خدایا......... خدایا......... دلم برات تنگ شده کجایی؟ ان گاه است که خدا پاسخ دهد فرزندم.....فرزندم....... من همین جام...نگاه کن میبینی من با چشم هایی هراسان به هرسو می...
-
نوشته ای از من۳
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 12:11
نوشته شده در ۱۶/۹/۸۷ برای عشق سوخته از دفتر خاطراتم شنبه نیز گذشت و همچنان من در کنار پنجره منتظر کسی هستم که می دانم هرگز نمی اید نمی دانم چرا دوست می دارم ولی انتظار تلخ بی حاصل را گر چه این است سرنوشت یاید همیشه با خون نوشت مرگ بود امانم نداد گر نبود این چنین نمی بود.
-
عشق
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 12:08
نوشته شده در ۳۰/۷/۸۷ برای خودم و خدایم از دفتر خاطراتم اسمان ابی است دل من مثل همیشه بارانی است دل بسته ام می دانم اشتباه است اما چه کنم عاشقم گرفتار یارم من بی گناهم بی گناه......................
-
نوشته ای از من۲
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 12:06
نوشته شده در ۲۱/۸/۸۷ از دفتر خاطراتم برای دل تنگی هایم دلم گرفته از هر چی توی این دنیاست دیگه خسته شدم از هر چی حرف دیگه خسته شدم از هر چی اشک دیگه بدم میاد از این همه گل دیگه دلم تنگ نمیشه واسه خدا اخه اون من رو دوست نداره اصلا چرا می نویسم نمی دانم .......................